صدای اذان که میاد میرم یک مسجد همون سمتا که نمازم رو بخونم. هوا گرمه و دو تا پنکه رو یک خانمی به سمت 4 تایی که داریم نماز می خونیم تنظیم می کنه . بعد نماز اول ولو می شم و خرید هایی که از بازار کردم و میارم جلوم میزارم و نگاهشون می کنم . میرسم به بسته گلسرهایی که برای دخترکان گرفتم - غالبا سعی می کنم برای دختر بچه ها هدیه هایی داشته باشم که وقتی میان خونمون جایزه بدم بهشون - در همین گیر و دار چشمم می خوره به خانم مسن کنار دستم که داره من رو نگاه می کنه . خانومه به نظرم تبعه افغان میاد از این صورت های پیر و نحیف که آدم بدجور دوستشون داره . می خنده ، می خندم . بهش می گم خانوم نوه ی دختری دارید ؟,سان,آنم,آرزوست ...ادامه مطلب