ساعت شنی

ساخت وبلاگ

آشغالش رو توی دستش مچاله می کنه و درست میاره میزاره توی طبقه های اطلاعیه های مترو و خیلی طبیعی راهش رو ادامه میده . با خودم یک آن  دو دو تا چهار تا می کنم "بردارم آشغال رو ببرم بدم دستش بگم خانم آشغال جاش توی سطل آشغاله ... نه ناراحت میشه یکهو بگم خانم خانم آشغالتون رو جا گذاشتید نه نه بگم ... " یکهو به خودم می آم می بینم خانمه فاصله گرفته ازم ؛ دیگه بی خیال میشم و راه می افتم . هیمنطوری که دارم روی پله برقی های مترو به سمت بالا میرم ، از دور نگاهش می کنم ؛ سر و وضعش مناسبه مانتو و روسری خوبی پوشیده اما این حرکت اصلا با تیپش همخونی نداشت .بی خیال میشم ، اما این دلیل نمیشه که بهش فکر نکنم و یادم نیاد از این دست اتفاقات رو ؛ مثلا چند بار شده  توی جاده های کشور بخصوص جاده ی شمال که رفتید ، دیدید که آدم های خیلی با ظاهر شیک داشتند آشغال می ریختند؟ من که خیلی دیدم ... اما هر بار که خواستم برم تذکر بدم یک چیزی در درونم نگذاشته یا اونقدر دست دست کردم که حس کردم از لحظه ی طلایی و تاثیرگذارش گذشت ... خیلی وقت ها شده خودم رفتم کنار جاده و البته با یک کمی خجالت اوایلش یک نایلون دستم کردم و آشغال های کنار جاده رو در محدوده ای که نشسته بودیم جمع کردم . اینطوری حس کردم جبران نگفتن هام رو کردم . یادم میاد آخرین باری که این کارو انجام دادم یه تعدادی پسرو دختر جوون اون سمت جاده بلند بلند گفتند آقا دختر چادریه رو (البته یکم لحن تمسخر داشتند) اما به مرور این حرکت برام از اون فرم خجالت آورش خارج شد و حس کردم که من مسئولم نسبت به محیطم حتی اگر خرابکاری های یک عده ی دیگه رو جمع کنم ، حتی اگر از نظر بقیه مسخره باشه حرکتم  .

اونقدر با الفاظ روی ذهن های ما با رسانه ها کار شده که کاملا فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر از زندگیمون رخت بسته و اگر بخوایم حرف حقی رو یا مطالبه ی اجتماعی رو از یک شهروند دیگه در هر سطحی که می خواد باشه داشته باشیم درونمون بهمون اجازه نمیده . با همین روند هست که فرهنگ های اصیلمون با فرهنگ های دهاتی طور درهم شد و کسی جلوش رو نگرفت چون قرار نبود کسی رو در قبر کسی بگذارند .

فکر می کنم روی این بعد از زندگیم باید خیلی بیشتر کار کنم . خیلی عقبم و عقبیم برای مطالبه کردن حق و حقوق خودمون و سایر هموطنانمون .

پ.ن : من خودم خیلی البته ایراد دارم ها :)

پ.ن 2: آرین سال های دبیرستان مهمون این روزهای اتاقمه :)

پ.ن 3:حسم می گه بعضی چیزها رو بنویسم اما عقلم اجازه نمیده :)

+ نوشته شده در جمعه بیستم مرداد ۱۳۹۶ساعت 1:25 توسط یک من |
به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶...
ما را در سایت به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶ دنبال می کنید

برچسب : ساعت,شنی, نویسنده : yekman بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:30